جلسه استانی مشاوران جوان اداره کل آموزش وپرورش شهرستانهای استان تهران برگزار شد .

جلسه مشاوران جوان اداره کل آموزش وپرورش شهرستانهای استان تهران با حضور رحیم زمانی مدیر کل آموزش وپرورش شهرستانهای استان تهران ، عبد الرسول شکیبا فر مشاور جوان مقام عالی وزارت ومدیر کل دفتر امور مناطق کمتر توسعه یافته و عشایر وزارت آموزش وپرورش ، سید حسین میری معاون هماهنگی اداره کل ، ناصر سپهری مشاور جوان  مدیر کل ، عبدله نوحی مدیر آموزش و پرورش ناحیه دو شهرستان بهارستان و مشاوران جوان آموز ش وپرورش مناطق 20 گانه شهرستانهای تهران در روز چهارشنبه مورخ 10/14/ 90 و در محل اتاق شورای این اداره کل برگزار شد .  مدیر کل آموزش وپرورش شهرستانهای استان تهران گفت : استفاده از نیروی تفکر وجوانی ، جوانان متعهد وخوب ایران اسلامی می تواند در کنار تجربه بزرگان  باعث برطرف شدن مشکلات در کارها شده  و این پتانسیل ، عاملی مهم برای پیشرفت است . رحیم زمانی افزود : ایران اسلامی امروز به برکت خون شهدا و رهبری های داهیانه مقام معظم رهبری در جهان به عنوان یک الگو ومدل موفق شناخته شده است وجوانان مومن وانقلابی ما در عرصه های علمی ، معرفتی ، ورزشی وپژوهشی میزانی شاخص برای جوانان دنیا هستند . وی با تاکید بر اهمیت بصیرت ودانایی در امور گفت : ما باید با موقعیت شناسی وعمل به هنگام  از دستاوردهای این نظام الهی پاسداری کنیم و ولایتمداری از مهم ترین شاخص های  بصیرت است .  مدیر کل آموزش وپرورش شهرستانهای استان تهران با تقدیر وتشکر از زحمات صادقانه جناب آقای دکتر حاجی بابایی وزیر محترم آموزش وپرورش گفت : ایشان با تدابیر اندیشمندانه خویش باعث ایجاد تحول بنیادین در آموزش وپرورش در راستای افزایش شان و جایگاه معلمان عزیز  شده اند و ما امروز شاهد دستاورد های خوب در نظام تعلیم و تربیت هستیم .    جناب آقای عبد الرسول شکیبا فر مشاور محترم مقام عالی وزارت و مدیر کل دفتر امور مناطق کمتر توسعه یافته و عشایر وزارت آموزش و پرورش گفت : خدا را شاکریم از اینکه فرصت ارائه خدمت را در زمانی به ما عطا فرمود  که  با نیروهایی کار می‌کنیم که در پیدایش انقلاب ، اداره‌ی جنگ و جبهه ، جلوگیری از تهاجم فرهنگی تاثیر گذار بوده اند و همچنان سر حال و خوب در حال اداره ی امور هستند . ایشان ضمن بیان این مطلب که همه شغلها را افراد انتخاب می‌کنند اما شغل معلمی را خدا برای انسان ، مشخص می‌کند ،  نگاه مدیر کل آموزش و پرورش شهرستانهای استان تهران را به گروه مشاوران جوان ، ارزشمند ، عمیق و خوب توصیف کردند .

هو الملجأ

هو الملجأ

"فرار به سوی خدا" 
می‌گویند پسری در خانه خیلی شلوغ‌کاری کرده بود. همه‌ی اوضاع را به هم ریخته بود.
وقتی پدر وارد شد، مادر شکایت او را به پدرش کرد.
پدر که خستگی و ناراحتی بیرون را هم داشت، شلاق را برداشت.
پسر دید امروز اوضاع خیلی بی‌ریخت است، همه‌ی درها هم بسته است،
وقتی پدر شلاق را بالا برد، پسر دید کجا فرار کند؟
راه فراری ندارد! خودش را به سینه‌ی پدر چسباند.
شلاق هم در دست پدر شل شد و افتاد.

شما هم هر وقت دیدید اوضاع بی‌ریخت است
به سوی خدا فرار کنید.
 
«وَ فِرُّوا إلی الله مِن الله»
هر کجا متوحش شدید راه فرار به سوی خداست.
 
از بیانات مرحوم حاج اسماعیل دولابی رحمة الله عليه

مشاوره اطلاعاتی

واژه «مشاوره» به معنی «مشورت کردن» از واژه عربی «شور» مشتق شده است. اگر واژه «شور» از لحاظ حروف وارونه و جابه‏جا شود واژه «روش» به‏دست می‏آید. در واژه «شور» روش‏مندی به انسان هدیه می‏شود. در مشاوره به فرد نیازمند اطلاعات گفته می‏شود که کارش را با روش انجام دهد؛ روش‏مند باشد؛ شیوه درست انجام کار را بیاموزد؛ و آن را به نحو مطلوب تحقق بخشد. وقتی که فردی در حل یک مشکل ناتوان می‏ماند، باید با فرد دیگری که بیرون از آن فضای مشکل‏آفرین است و اساساً آنچه را ذهن، مشکل به حساب می‏آورد مشکل نمی‏بیند، به یاری او بیاید و از دیدگاهی دیگر و افقی متفاوت، مساله را ببیند و برای رهایی از آن مساله روش ویژه‏ای پیشنهاد کند. شاید به همین دلیل است که خداوند پیامبرش را به «شور» فرا می‏خواند تا مشاوره و روش‏مندی را به انسان‏ها بیاموزاند.

وقتی صحبت از «مشورت» یا «مشاوره» می‌شود، نخستین چیزی که به ذهن می‌رسد این است که ... 

ادامه نوشته

روايتي از زنده به گور كردن اسراي زخمي ايران + اسناد

فاضل داداشي از جمله آزادگان سرافراز كشورمان است كه بخشي از خاطرات دوره كودكي، نوجواني و اسارتش را بيان مي‌كند.

به گزارش (ايسنا)، فاضل داداشي در حالي که دومين فرزند خانواده‌اش بود در يکي از روستاهاي استان اردبيل از توابع شهرستان «بيله سوار» و در سومين روز از دومين ماه ‌‌١٣٤٤ متولد شد. پدرش از راه دامداري به سختي امرار و معاش خانواده‌شان را تأمين مي‌کرد. آنها در حالي در روستاي «يانبلاغ» زندگي مي‌کردند که از خود زميني نداشتند اما فاضل از همان کودکي به فکر پدرش بود و از شش يا هفت سالگي فرش‌بافي مي‌كرد به همين خاطر هرگز روي مدرسه را نديد. وقتي ‌‌١٦ سال سن داشت خانواده‌اش از روستا به شهر اردبيل مهاجرت کردند و فاضل به کارگري پرداخت.


فاضل داداشي مي‌گويد: وقتي راهپيمايي‌هاي انقلاب شد ما در روستا بوديم. مردم روستا دور دو مغازه جمع مي‌شدند و چون پرچم نداشتيم پارچه‌اي را بر سر چوب مي‌بستيم و شعار مي‌داديم. وقتي ريش‌سفيدان اين اشتياق را ديدند ما را براي تظاهرات بر عليه رژيم شاه به شهرستان «گرمي» بردند.

 

او دوران جواني‌اش را در کارگاه فرشبافي مي‌گذارند و وقتي آهنگ جنگ و مبارزه را از تلويزيون مي‌شنيد شور و شوق خاصي پيدا مي‌کرد. او جنگ را يک حادثه خانمانسوز مي‌داند اما به مبارزه با دشمن و دفاع از ميهن را واجب مي‌شمارد.


فاضل در سن ‌‌١٩ سالگي به خدمت سربازي اعزام شد و سه ماه در «عجبشير» آموزش نظامي را فرا گرفت. بعد از آموزش به انديمشک خوزستان رفت و وقتي به آنجا رسيد صداي توپ و تانک را ‌شنيد. اوايل از آن صداها مي‌ترسيد اما کم کم عادت کرد. او سپس از منطقه "عين خوش" تقسيم و به خط اول منتقل شد. وي در مناطق جنگي از جمله دهلران،مهران،عين خوش و چنگوله حضور داشت و برخي اوقات در دسته ادوات، خمپاره‌ شليك مي‌كرد.


داداشي در مورد نحوه اسارتش مي‌گويد: در خط اول و دسته ادوات خمپاره‌انداز بودم كه در ساعت چهار صبح به ما دستور آماده باش دادند. من صبح به سنگر برگشتم تا استراحت کنم که يكباره صداي شليك توپ و تانک بلند شد و بعد از مدتي درگيري به ما دستور عقب‌نشيني دادند. در حين عقب‌نشيني متوجه شديم که کاملا در محاصره هستيم. ‌‌٢٠ نفر بوديم كه در منطقه دهلران اسير شديم.


قبل از اسارت، دهلران را يک بار ديگر نگاه كردم و خواستم خودم را با شليك يک تير خلاص کنم. كسي كه ما را به اسارت گرفت يک سرباز از كشور «اردن» بود. ما را به پشت خط خودشان بردند و دست و پايمان را بسته و با مشت و لگد به جانمان افتادند. سپس سوار بر خودروهاي ارتشي به عراق بردند. در راه صحنه‌اي که بيش از هر چيز ما را اذيت مي‌کرد و نمي‌توانستيم چيزي بگوييم اين بود که سربازان عراقي اسراي زخمي ايران‌ را در يک چاه مي‌انداختند و رويشان خاک مي‌ريختند.


 
ادامه نوشته